سفر
دیروز عزیز و باباجان از سفر کربلا برگشتند.
من که خیلی دلم براشون تنگ شده بود لا مامان و بابا رفتیم فرودگاه .
البته من توی راه خوابم برد و توی بغل بابایی خوابیدم.
وقتی همگی برگشتیم عزیز اول عروسک منو بهم داد و کلی قربون صدقم رفت راستی یادم رفت بگم که عزیز منو که توی فرودگاه دید گریه می کرد ....
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی